سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خبری

خبری

ثریا

دکتری سرکشی ازبخش روانی می کرد
دید مجنون صفتی گریه کنان،بادل زار
دم به دم ،نام ثریا وثریا می برد
سر خود،تلخ زده مویه کنان بردیوار


دکترازمرد پرستار دلیلش طلبید
که چرا اشک فشان وی شده چون ابربهار؟
گفت این غمزده ازعشق ثریا نامی
گشته دیوانه وچندی شده بی صبر وقرار
چون ندادند به وی دلبر محبوبش را
حال و روزش شده این گونه زهجران نگار
سرتکان دادطبیب ودگر از آنجارفت
به سوی قسمت دیگر که فغان بودو هوار
دید دیوانه دیگربه سر وسینه زنان
موی خود کنده و افتاده به گل زار و نزار
او هم از سوز جگر،نام ثریا می برد
خونش ازدل شده پیدا چو ترک خورده انار
باز پرسید که این یک زچه ازعقل تهیست؟
ازخود و از دگران جمله برآورده دمار
پاسخش گفت پرستار که دادند به این
آن ثریا که زهجرش شده آن مرد،فگار !
ثروت و مکنت دنیا چو ثریاست،رفیق
پاس خود دار که سازد به یقینت ناکار
برسی یانرسی هردو زیانت دارد
ازخرد ساز چراغی که رهی از شب تار

شعر:امان اله ابراهیمی




تاریخ : جمعه 99/5/17 | 4:14 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.